• وبلاگ : سنگــر انفـــرادي
  • يادداشت : سرزمين حاجت
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام گرامي ممنون ازحضور پر مهرت که سبب دلگرمي حقير ميشود

    سوخته ايم و مي سوزيم ز سوختن مادر


    سخن گفتن آسان نيست? از جايي که حتي آسمان هم خون دل مي خورد از اين غربت... وقتي پايت

    را به روي خاک نرم اين صحراي بي انتها مي گذاري با خود مي پرسي مگر چه دارد اين سرزمين که اين گونه نگفته و نشنيده از آن دل و گلويت تنگ مي شود... درست يادم نيست چه بويي مي داد? ولي قشنگ بود و سينه سوز وقتي برگشتيم بهمان گفتند بوي يک چادر خاکي ست. وقتي برمي گشتيم و خادم الشهدا يا زهرا مي گفت و با بغض فرياد مي زد که حاجت بخواهيد از اين مادر. اين همان وقتي است که با خود مي گويي? غروب که در شهر ما اين قدر طولاني نبود! چرا رضايت نمي دهد اين آفتاب شرابي رنگ به رفتن؟ و وقتي رفت تازه مي فهمي که چه دردي دارد اين تاريکي? خودت نمي فهمي چرا؟ آنها که بي طاقتند به خاک مي افتند کساني که خوددارند مي نشينند و سربه زانو مي گذارند و صبوران? چفيه به صورت مي کشند و راه مي روند وزار ميزنند. خودت گم مي کني که براي چه گريه کني از کدام درد بنالي و به پاي کدام مظلوميت اشک بريزي... شايد هم بي دليل است اين دل تنگي? شايد تنها اين بهانه کافي باشد که هماني که براي زيارت مزار گم شده اش دنيا را جسته امروز خود به ديدارت آمده..

    پس اي فرزندان سيد علي به پا خيزيد و خود را براي جهادي جانانه آماده کنيد. فانسقه ها را ببنديد، پوتين ها را به کنيد، چراغ هاي بصيرت دل هايتان را روشن به نور مادرتان را به نور فرزند خلفش روشن کنيدو سلاح ايمان بر دست گيريد که عرصه دفاع مقدس
    نرم سرباز ميخواهد. دانشگاه ولايت دانشجو مي پذيرد.

    سلاح ما قلم هاي مان و فکر و عقايد مان است
    سلام گرامي سفرها بي خطر اخرسال چه خوب کاري کرديددل وروح را جلا داديدکاش من جامانده راهم ياد ميکرديد

    خدايا
    دستم به آسمانت نمي رسد
    اما تو که دستت به زمين مي رسد
    “ بلندم کن “
    از پنجره روزگار به درخت عمر که مينگرم / خوش تر از ياد خداوند ثمري نيست . . .
    پروردگارا
    به من آرامش ده تا بپذيرم آنچه را که نمي توانم تغيير دهم و دليري ده تا تغيير دهم آنچه را که مي توانم تغيير دهم . بينش ده تا تفاوت ايندو را دريابم . مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن مطابق ميل من رفتار کنند . . .
    چه زيبا خالقي دارم
    چه بخشنده خداي عاشقي دارم
    که ميخواند مرا ، با آنکه ميداند گنه کارم . . .
    خدايا يک دل پررازجويم
    خدايا صبح يک آغازجويم
    خدايا خسته ام از بال بي پر
    خدايا بال يک پرواز جويم . . .
    خدايا مرا به خاطر گناهاني که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجيهشان مي‌ کنم ببخش . . .
    خدايا برمن مهر کردن را عطا کن / مهر و محبت خود رحمتت را عطا کن
    خدايا مرگ را خود خواهم آموخت / بر من زيستن در خانه ات را عطا کن . . .
    خدايا به من تلاش در شکست ، صبر درنوميدي ، رفتن بي همراه ، فداکاري در سکوت ، خدمت بي نان ، مناعت بي غرور ، عشق بي هوس و دوست داشتن بي آنکه دوست بداند روزي کن . . .
    گفتم خدايا همنشينم باش
    گفت : من مونس کساني هستم که مرا ياد کنند !
    گفتم چه آسان به دست مي آيي ؟!
    گفت: پس آسان از دستم نده !
    خدايا !
    سنگين آمده ام و با کوله باري از گناه ، سبک بازم گردان !
    خدايا !
    سبک آمده ام و با دستهايي تهي ، سنگين بازم گردان !
    خدا را شکر از آنچه به ما دادي و آنچه به ما ندادي مصلحت دانستي
    سپاس آفريدگار که بزرگترين وداناترين ومهربانترين هستي
    بنده شکرگزار خودت را در غربت هم تنها نمي گذاري . . .
    خدايا
    به هر که ميوه سنگين عشق مي‌ دهي
    شاخه وجودش را ميشکني
    تو خود مرهم شاخه شکسته ما باش . . .
    گرفته غم گريبانم خدايا / من از اين غم گريزانم خدايا
    يکي در دل براي من نمانده / چرا امشب پريشانم خدايا
    براي که بنالم من ز سينه / دل پر خون که خواهانم خدايا
    قلم با دل در اين دفتر نويسم / شدند تنها رفيقانم خدايا .
    عبدتان مبارک[گل][گل][گل]

    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ چهارشنبه 2 فروردين 91 نوشته (سرزمين حاجت) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.