اي آقاي مقتداي مسلمين جهان
از کوي تو بيرون نشود پاي خيالم
نکند فرق به حالم چه براني چه بخواني
چه به اوجم برساني ،چه به خاکم بکشاني
نه من انم که برنجم ،نه تو اني که براني
نه من انم که زفيض نگهت چشم بپوشم
نه تو اني که گدارا ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد نروم باز جايي
پشت ديوار نشينم ،چوگدا به سر راهي
کسي به غير تو نخواهم چه بخواهي چه نخواهي
باز کن در که جز اين خانه مرا نيست پناهي
بايد از خودم هجرت كنم سبك مثل... پر
اگر سوداي ليلي درسرت افتاد، مجنون شو
كه هرشهري به صحرايجنون، دروازهاي دارد
مرا مي شناسد و هركس مرا بشناسد، عاشق من
ميشود و هركس عاشق منشود، من او راعاشق
سلام عليکم.
وبگاه زيبايي داريد...خداقوت.
پاينده باشيد و برازنده ظهور...
يا علي...