سنگــر انفـــرادی |
من انتخابات آزاد را دوست دارم. من از داییام پرسیدم: از کجا بفهمیم که یک انتخابات آزاد بوده است یا نه؟ من گفتم: خوب اینجوری که نمیشود، چون عدهای میگویند انتخابات آزاد بوده و عدهای میگویند آزاد نبوده است. داییام گفت: بله این را خوب فهمیدی. راست میگویند که بچه حلالزاده به داییاش میرود. وقتی کاندیدای ما رأی نیاورد میگوییم انتخابات آزاد نبوده است بعد این وسط، جر و بحث میشود و عدهای میگویند آزاد بوده و عدهای میگویند آزاد نبوده، بعد ما به عنوان عقل کل! میآییم وسط میدان و میگوییم برأی اینکه مشخص شود انتخابات آزاد بوده یا آزاد نبوده، بیایید رفراندوم برگزار کنیم تا بالاخره بفهمیم انتخابات آزاد بوده یا آزاد نبوده؟! من گفتم: دایی جان! بعد اگر مردم رأی دادند که انتخابات آزاد بوده است آن وقت چه کار می کنیم؟ دایی ام گفت: اگر در رفراندوم گفتند انتخابات آزاد نبوده که همان چیزی است که ما می خواستیم و دوباره باید انتخابات برگزار کنیم آن هم انتخابات کاملا آزاد. اما اگر در رفراندوم گفتند که انتخابات آزاد بوده آن وقت دوباره می گوییم رفراندوم آزاد نبوده و باید دوباره رفراندوم برگزار شود تا ببینیم آیا مردم رأی می دهند به اینکه این رفراندومی که برگزار شد آزاد بوده یا آزاد نبوده. من خندیدم و گفتم : بعد دوباره اگر مردم رأی دادند که رفراندوم هم آزاد بوده آن وقت چه کار می کنیم؟ دایی ام گفت: آن وقت دوباره می گوییم این رفراندوم هم آزاد نبوده و باید دوباره رفراندوم برگزار کنیم و آنقدر رفراندوم برگزار می کنیم تا مردم بگویند انتخابات آزاد نبوده، بعد دوباره انتخابات برگزار می کنیم و بعد اگر دوباره در انتخابات کاندیدای ما رأی نیاورد دوباره میگوییم انتخابات آزاد نبوده و دوباره باید رفراندوم برگزار کنیم!
من از خوشحالی پریدم بالا و گفتم: خوب دایی جان! این همین کاری است که من همیشه انجام میدهم. وقتی داریم فوتبال بازی میکنیم هر وقت ببینم تیم ما دارد میبازد جر و بحث راه میاندازم و بازی را به هم میزنم تا دوباره از اول بازی کنیم، باز دوباره اگر دیدم داریم میبازیم دوباره بهانه میآورم و میگویم داوری را قبول ندارم و بازی را به هم میزنم و اینقدر این کار را میکنم تا تیم ما برنده شود! داییام پوزخندی زد و گفت: احسنت به تو! من همیشه به مادرت میگفتم که پسرت بالاخره یک چیزی میشود . اصلاً خدا را چه دیدی شاید روزی مصلحت سنج شدی یا تئوری تمدنی دادی! من کمی سرم را زیر انداختم و گفتم: ولی دایی جان ! دیگر هیچ تیمی حاضر نیست با تیم ما بازی کند، اسم تیم ما را گذاشته اند تیم قالتاق و دودوزه باز! داییام گفت: نگران نباش! این به خاطر معصومیت دوران نوجوانی شماست. پا به سن که گذاشتید اینها برایتان عادی میشود و اسم این روشها را میگذارید روشهای کاملاً دموکراتیک که برای رسیدن به تیم وحدت ملی لازم است از این روشها استفاده شود! بعد داییام کمی صدایش را بالا برد و دستی بر پشتم زد و گفت: اما مگر موضوع قحط بود که درباره انتخابات آزاد مینویسی؟ داییام گفت: معلمتان یا کلهاش بوی قورمه سبزی میدهد یا به کله گندهها وصل است! اما من گفتم: نه دایی جان! معلم ما همیشه از چندرغاز حقوقش مینالد و میگوید آه در بساط ندارد. آقا نزن….آقا تو رو خدا نزن… آقا ما که نگفتیم، داییمون گفته!!! [ پنج شنبه 91/11/26 ] [ 9:58 عصر ] [ آیه ]
[ نظر ]
|
کد موزیک الما
|